روزهای برفی ...

ساخت وبلاگ
شب ها...                                بيست و سوم بهمن هشتاد و شش    3:45  بامداد   شب ها براي خودش دنياي ديگري دارد سكوتي ديگر صدايي ديگر رويايي ديگر شب ها براي خودش به دور از چشم همه باران  ميزند براي خودش برف ميبارد و مرد تنهاي شب حتي براي خودش روي برف راه مي رود و روي برف جاي پا ميگذارد و شب ها حتي دل روشن پنجره در را براي تنهايي كوچه پيش ميگذراد اگر از عشق آسمان روز فقط يك خورشيد ميسوزد شب روزهای برفی ......
ما را در سایت روزهای برفی ... دنبال می کنید

برچسب : بيست,بهمن,هشتاد,بامداد, نویسنده : rouzhayebarfio بازدید : 123 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 16:00

توی یک سرزمین دور

پس از باران لطیف صبحگاهی

در دشتی که دستم به آن نمیرسد

گلی شکوفا شد

میان بستر  آواز آهنگین پرندگان مرغزار.

گلی که هرگز نخواهم دید

دشتی که هرگز در آن نخواهم دوید 

و بر بارانش سجده بر علفزار نخواهم برد

اما حسرت آن را همیشه بر دوش نحیف دلتنگی ام احساس خواهم نمود 


روزهای برفی ......
ما را در سایت روزهای برفی ... دنبال می کنید

برچسب : آهنگین, نویسنده : rouzhayebarfio بازدید : 113 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 16:00


مرد خندید و گفت: آها فهمیدم . پس اونجا همه اربابند
- نه اینجور که نه ، اونجا نه کسی اربابه نه رعیت
مرد لحظه ای اندیشید و این گونه نتیجه گیری کرد که : یعنی نه کسی کار می کنه و نه هیچ کس رنج می کشه درسته ؟
ـ نه ، میلیون ها نفر کار می کنند و رنج می کشند.
خب اینها رعیتند دیگه.
ـ از این لحاظ درسته. یک عده رعیت وجود دارند. ولی اربابان اونها
ماموران پلیس یا بازرگان ها هستند.

آلبر کامو
از کتاب تبعید و سلطنت

روزهای برفی ......
ما را در سایت روزهای برفی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rouzhayebarfio بازدید : 113 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 16:00